هواداران مهندس سید محمد بیاتیان

***(کـاری کـنیم بمـانـد نـه کـاری کـنیم بـمانیم)***

هواداران مهندس سید محمد بیاتیان

***(کـاری کـنیم بمـانـد نـه کـاری کـنیم بـمانیم)***

سردار شهیدسید منصوربیاتیان

سردار شهیدسید منصوربیاتیان



فرمانده واحد عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان «سقز»

شهید «سید منصوربیاتیان»درسال1327در روستای« دار غیاث» دربخش« خسرو آباد» ودر شهرستان شهرستان «بیجار »متولد شد .در سال 1334 به مد رسه رفت و تا پایان سال چهارم مقطع ابتدایی درس خواند .در سالهای نو جوانی پدر بزرگوار خود را از دست داد و سر پرستی خانواده را به عهده گرفت . به همین علت نتوانست ادامه تحصیل دهد .او درسن نوجوانی مجبور بود مخارج خانواده اش را تامین کند.چندسال بعد از دواج کرد که ثمره آن پیوند دو فرزند پسر و یک فرزند دختر می با شد . وقتی که نهضت اسلامی حضرت امام (ره )اوج گرفت او به حامیان آن نهضت پیوست و ضمن شرکت در فعالیت های سیاسی ،علیه رژیم منفور پهلوی به آگاه سازی مردم پرداخت. پس از آنکه این نهضت بزرگ به پیروزی رسید به عضویت کمیته انقلاب اسلامی شهرستان بیجار در آمد . در سال 1358 با همکاری چند نفر از برادران دیگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در آن شهرستان بنیان نهاد و خود نیز به جمع نیرو های آن پیوست .بعد از مدتی فرمانده عملیات سپاه بیجار شد .در سال 1361 به سپاه سر دشت رفت و چند ماه در آنجا منشا خدمات ارزشمندی شد .بعداز آن فر ماندهی اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان سقز را پذیرفت و نز دیک به سه سال در آن سمت به فعالیت پرداخت .در تاریخ 63/6/4 طی یک در گیری با نیرو های ضد انقلاب در روستای( آیچی) سقز از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید . از شهید بیاتیان یک نسخه وصیتنامه به جا مانده است . مزار مطهر شهید در گلزار شهدای شهرستان بیجار می باشد


شهید سید منصور بیاتیان بیش از اندازه خوش صورت و نورانی بود . خوش زبانی او مشهور بود .سخنان شیرین و سر شار از مهربانی او تلخی غربت را می زدود . سادگی و متانت در وجود او موج می زد .هنگامی که در جمع مردم یا نیرو های تحت امر خود حاضر می شد در پایین ترین جای مجلس می نشست .تواضع عجیبی داشت .هیچ گاه فرماندهی خود را وسیله ای برای ترقی مادی و غرور دنیایی قرار نمی داد . قلب رئوفی داشت .به محرو مان و تهیدستان عشق می ورزید . در کمال مهربانی و عطوفت به درد دل آنان گوش می داد و همیشه تلاش می کرد که غبار تهیدستی و حرمان را از چهره آنان بزداید . شجاع بود . در برابر دشمنان اسلام و قر آن قا طعانه و با صلابت به پا می خواست .نیرو ها و همرزمانش به وجود او افتخار می کردند .انس و عاطفه عمیقی با مردم داشت . وقتی مردم روستا در مورد ظلم و شکنجه هایی که گرو هکهای ضد انقلاب بر آنها اعمال کرده بودند، سخن می گفتند ؛ او باعنایت به دلسوزی و مهربانی سر شاری که داشت به گریه می افتاد و اشک می ریخت .توان کاری و رزمی فراوانی داشت .با کمترین نیرو بیشترین فعالیت را انجام می داد و به بزرگترین پیروزی ها نایل می شد . علاقه و ارادت بسیاری به سالار شهیدان ،حضرت امام حسین (ع)داشت .وقتی از او سوال می کردند: چرا تا این اندازه به امام حسین (ع)علاقه نشان می دهد؟ در جواب می گفت : برای اینکه امام حسین (ع) در صحرای کربلا یاوری نداشت .ایثار و از خود گذشتگی او به اندازه ای بود که بیشتر حقوق ما هانه خود را به فقرا می داد .بطوری که در سپاه پاسداران شهرستان بیجار صندو قی را تحت عنوان صندوق کمک به فقرا تاسیس کرد.

منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثار گران سنندج ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید

 


وصیتنامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

در قاموس شهادت وحشت نیست .(امام خمینی)
وصیتنامه سید منصور بیاتیان، فرزند سید محمد علی بیاتیان، صادر از دارغیاس ساکن بیجار متولد سال 1327 . من به عنوان یک مرد مسلمان و به حکم شرعی و الهی که داشتم قدم در این راه نهادم. خداوند بزرگ را شکر میکنم که چنین سعادتی نصیب من کرد و چنین رهبری در جلوی راهم قرار داد و ذره ای نور ایمان در من روشن نمود تا خود و خدای خود را بشناسم. اکنون که در میان شما نیستم و لیاقت شهادت را نصیب من کرد پس چند جمله بگویم. پیام و سفارشم را با صدای بلند به گوش منافقان و دشمنان اسلام برسانید که از کوری دل خود، ما را ناآگاه می خوانند به آنها بگویید که ما آگاهانه و بیدار، بدون هیچ جبر و زوری که تنها بر شما وارد است در این راه قدم نهادیم وخون خود ریختیم که ناچیز بود . اگر هزار جان هم می داشتیم در راه خدا و ا... اکبر و لا اله الا الله و اماممان که پیشرو این راه است نثار میکردیم . تو ای خواهر و برادر مسلمان بیدار باش و هوشیار، فریب این از خدا بی خبران را نخوری و با چهره شان شک وشبهه ای در دل تو ایجاد ننمایند که همواره بیدارید. البته روی سخن من با افرادی است که در گوشه و کنار زمزمه های مأیوسانه سر می دهند . باید بدانند که اول امام زمان منتظر شماست تا شما را بشناسد. قلب خود را پاک کنید و همچنان قرص و محکم بر عقیده و ایمان خود استوار باشید و زمان را برای ظهور حضرت آماده و مهیا سازید تا خدای ناکرده با افکار نادرست کافران و منافقان برسر دوراهی قرار نگیرید و دست از یاری امام امت بر ندارید. بدانید زمان، زمان امتحان و آزمایش است ...... مادر جان می دانم اگر من کشته شوم برای تو دردناک است ولی چه می شود کرد دین خدا در خطر است ودر ضمن من هم که مال خدا هستم. پس مرا حلال کن. مادر جان حلال کن تا چون پرنده ای آزاد در آسمان آرزوهایم پرواز کنم. مرا حلال کن تا خدایم مرا ببخشد .مادر جان تو دوست داشتی که من به جبهه بروم ،یادت بیاید آن روزی را که با هم صحبت می کردیم برایت می گفتم مادر من آزاد بودم آزاد از هر نوع وابستگی و همه چیز را کنار زده بودم و میخواستم کاری کنم که به معشوقم نزدیک شوم و به تو گفته بودم که من عاشق خدا هستم و اینک آمده ام تا در صحرای کربلای ایران در کنار کاروان حسین زمان خمینی بت شکن ، کارونی از خون بسازم ودر این بازار گرم و با صفا خون خریدار خوبی است. آمده ام تا کالای نا قابل خود را تقدیم بر مولایم کنم ....... اگر پذیرفت کالای مرا پس چند جمله می گویم که راجع به خود من است.
اگر کشته شدم مرا غسل ندهید چون ننگ است برای کسی که معلمش حسین(ع) را غسل نداده اند خودش را غسل بدهند. پس کفن نپوشانید چون حسین(ع) را کفن نپوشانیدند بر مزارم گل نریزید زیرا چه انصاف است کسی را که رهبرش حسین (ع) را در میان نیزه و خنجر بیرون آوردند و به خاک سپردند. بر مزارم گریه نکنید .......
اگر خواستید هم گریه کنید برای حسین (ع) گریه کنید و اینک با مردم بگوئید که ای یاران...... شما را به خدا نکند امام خمینی را تنها رها کنید که به سقوط کشانیده خواهید شد و اگر رفتید تا ابد دست کفار خواهید گرفت .
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته. انا الله و انا الیه الراجعون .
سید منصور بیاتیان

 


خاطرات:


علی احمد شریفیان:

با آن عزیز بلند مرتبه از سالهای پیش از انقلاب آشنایی داشتم . از همان زمان روحیّه کفر ستیزی با وجود او اجین شده بود و دارای روحی پاک و لطیف بود در همه حالات زندگی بسیار صبور و شجاع و مهربان و جذاب بود به علت همین ویژگیهای و برای جذابیت ویژه ای که داشت مردم به او براحتی جذب می شدند و او را دوست داشتند با پیروزی انقلاب اسلامی و هجوم دشمنان از خدا و از انسانیت بدور برای براندازی این نظام مقدّس به زعم خودشان به امر رهبر کبیر و فرزانه انقلاب لبیک گفتند و وارد خدمت در سپاه بیجار شدند در طول عمر با برکتش با خصوصیاتی که در بالا ذیل گردید حماسه ها آفرید به طوری که بردن نام او لرزه بر اندام ضد انقلاب می انداخت یک روز که حقیر در روستای تپّه محمّدی در 30 کیلومتری بیجار به همراه روشندلی احمدزاده که راننده آمبولانس بود و حامل شهیدانی که دو روز قبل به گروگان اشرار کفاّر دمکرات در روستای حصار سفید درآمده بودند و به شهادت رسیده بودند عازم بیجار بودیم و در بین راه در روستای تپه محمّدی به کمین گروهک منحط کومله مواجه شدیم که محل کمین حدوداً پنج تا شش کیلومتر با روستای نجف آباد داشت و مرکز عملیّات پاکسازی در آنجا واقع بود و فرماندهی این عملیّات را شهید سید منصور بیاتیان برعهده داشت در حالی که در کمین نیروهای کومله بودم و وضعیت بحرانی داشتیم آمبولانس به وسیله رگبار گلوله مورد اصابت قرار گرفته شد و طوری شد که ماشین از کار افتاد و گروه منافق کومله ما را به صورت نعل اسبی به محاصره خود در آوردند یک لحظه حسی درونی به من دست داد با خود آرزو کردم و زیر لب زمزمه می کردم ای کاش سیّد اینجا به کمک ما می آمد لحظاتی طول نکشید متوجّه شدم آن بزرگوار به اتفاق چندتن ازبرادران دیگر رعد آسا خودشان را به کمک ما رساندند همانند معجزه ای الهی و امدادی غیبی . هیچ اغراقی در سخنم نیست چهرة سیّد به طور عجیبی می درخشید و پیشاپیش از دیگران به صحنه درگیری وارد شد و نوای الله اکبر را پشت سر هم سر می داد و به صورت ایستاده حرکت می کرد و به طرف آنها آتش می گشود و دیگر برادران وی را همراهی می کردند و پشت سرایشان در حرکت بودند در حالی که به ما نزدیک می شد با صدای رسا به ما می گفت روحیّه داشته باشید خدا با ماست . همینکه نیروهای دشمن متوجّه روحیّه بالا، رشادت، شهامت، شجاعت سیّد شدند با تحمّل تلفات زخمی ناگزیر به فرار شدند.
خداوند شهید سیّد منصور بیاتیان و همه شهدای راه اسلام را با سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین محشور بفرماید. و مارا یاری نماید تا ادامه دهندة راه شهیدان باشیم.

 

محمد رضا قاسمی:
قبل از انقلاب من با سید بیاتیان آشنایی کامل داشته ام وقتی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی ره تشکیل شد سعادت بزرگی نصیب بنده شد که در کنار ایشان خدمت کنم. مالک پاکسازی های کردستان با این برادر عزیز بودیم. من شهامت و شجاعت ایشان را آنطور که شایستة این شهید گرانقدر است نمی توانم بازگو کنم. این سردار رشید اسلام زمانیکه به عملیات می رفتیم قبل از عملیات سخنرانی می کرد. می فرمود : برادران عزیز تا زمانیکه ضد انقلاب داخل روستا است شما حق هیچ گونه تیراندازی ندارید چون زن و بچة بی گناه کشته می شوند. و ما در قیامت نمی توانیم جواب آنها را بدهیم. زمانی ضد انقلاب از روستا بیرون آمد آنها را به درک واصل کنید أَشَدادُ عَلیَ آلکُفار. خاطره ای که در سال از سپاه بیجار به بوکان اعزام شدیم این برادر عزیز در آن بُهبُهِ هیچ گونه ترس و رُعب و وحشتی از خود ایجاد نمی کرد. زمانیکه مأموریت ما به پایان رسید ابو شریف، فرماندة عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند به بوکان آمد و سید منصور را خواست و گفت: سید تا زمانیکه نیرو از تهران نرسد خواهشمندم بوکان را ترک نکنید به مَحض رفتن شماها مجدداً بوکان به دست ضد انقلاب می افتد و ضربه ای است برای ما پاسداران و همین طور هم شد. بعد از اینکه برگشتیم ضد انقلاب آمد و آنجا را گرفت و تعدادی از پاسداران تهران به درجة رفیع شهادت نائل گردیدند.
عملیات دیگر در منطقة تکاب در خدمت این سردار رشید اسلام بودم چند نفر از برادران بسیجی و پاسدار که شهید شده بودند در منطقه مانده بودند و مجدداً ابو شریف به منطقه تکاب آمدند و گفتند: سید بزرگوار تا زمانیکه چند تا هلیکوپتر به منطقه نیاید شما حرکت نکنید و این سید عزیز گفت: احتیاجی به هلیکوپتر نیست ما می رویم اینها را می آوریم و هر چند از شهامت و شجاعت ایشان بگویم کم گفته ام. این خاطراتی بود که از آن شهید عزیز به یاد داشتم و آنرا بیان کردم. زمانیکه فرماندة عملیات بیجار بودند چند برگِ مأموریت پیش من دارد با امضای مبارکشان. همیشه آنها را نگاه می کنم و خاطرة این مرد بزرگ را نمی توانم فراموش کنم.

شهید سیدمنصور بیاتیان

Martyr Seyed mansoor Byatian

Martyr "Seyed mansoor Byatian" was born in 1327 in the village "Darghyas Khosrow Abad" Bijar city functions are born. In the teenage years, lost his father and his family took over the supervision. After marriage and two sons and one daughter is the fruit of it. When the Islamic movement Hazrat Imam Khomeini was the height of its supporters joined the campaign And all the while participating in political activities against the hated Pahlavi regime to inform people of the region. After this great movement to win the membership comite of the Islamic Revolution Bijar city revenue. Iranian Revolutionary Guards in 1358 with some of the Islamic Revolution and founded the city in which to gather their forces joined the Corps. Corps commander was later Bijar. In 1361 the Corps "Sardasht" and he stayed there a few months. Following the Islamic Revolution the Iranian Revolutionary Guards commander and the city "Saghez" accepted and nearly 3 years in a position to pay up. On 06.04.1363 in the village during a clash with anti-revolutionary forces "Ichi turpentine" was shot from the left breast And was martyred. This is the holy martyr tomb in the cemetery of martyrs Bijar city.

It will, noble martyr:

My Mother Said I'm in love with God And now I come to Iran in the battle of Karbala near the convoy time Hussein, Khomeini iconoclast make a convoy of blood. I'm the leader of their insignificance until the goods have come And now a friend to tell you swear to God people just leave the Imam Khomeini. Clean your heart and still be strong on their belief. Prepare and make available time for the appearance of His Holiness Do not remove the Imam of the time and help, test time and test.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد